فیلم سینمایی « بی همه چیز »، به کارگردانی محسن قرایی، نویسندگی محسن قرایی و محمد داوودی و تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی محصول سال ۱۳۹۹ است. این فیلم در بین شانزده نامزد سی و نهمین جشنواره ی فیلم فجر حضور داشت و در مجموع برنده 6 سیمرغ بلورین گردید.
قابل توجه ترین نکته ی فیلم از همان ابتدا، اقتباس فیلمنامه ی آن از نمایشنامه ی « ملاقات بانوی سالخورده »، اثرماندگار نویسنده ی بزرگ سوئیسی فردریش دورنمات است.
بررسی فیلم بی همه چیز – تیم بازیگری
تیم بازیگری کار متشکل از پرویز پرستویی، هدیه تهرانی، باران کوثری، هادی حجازی فر، مهتاب نصیرپور، پدرام شریفی و لاله مرزبان، فرید سجادی حسینی، بابک کریمی و … است.
بی مقدمه می توان به بازی زیبای هدیه تهرانی اشاره کرد. اویکی از به یادماندنی ترین بازی هایش را در بی همه چیز ارائه داده است. به خوبی می شود عمق کینه اش از مردم را در پشت لبخندهای کم رنگ و سکوت ها و مکث های سنگینش حس کرد. زنی که با قامتی استوار، لباس های گران قیمت و شیک، و با به رخ کشیدن دارایی هایش، سعی در بازپس گیری غرور پایمال شده اش دارد.
پرویز پرستویی این بار نیز شاید متفاوت ظاهر نشده و مخاطب را یاد بازی های سابقش انداخته، اما در همین تکرار نیز بی نقص ظاهر شده و کاراکتر امیر را همان که باید باشد بازی کرده. البته این تکرار در بازی هادی حجازی فر نیز کاملا مشهود است آن هم با چاشنی کمی بازی اورکت. این تکرار در عین پختگی، حتی در بازی سایر بازیگران همچون باران کوثری، پدرام شریفی، فرید سجادی حسینی و بابک کریمی نیز ملموس است. ودر کل می توان اینطور در نظر گرفت که محسن قرایی در مرحله ی انتخاب بازیگر وسواس و دقت بسیار زیادی خرج داده و کار خودش را در مرحله ی بازی گرفتن آسان تر کرده است.
کارگردانی
فیلم در کنار کارگردانی خوب و بازی های قابل قبولش، یک برگ برنده ی دیگر دارد و آن هم فیلمبرداری اثر است. برای بیان کیفیت بالای کار تیم فیلمبرداری می توان صحنه ی ورود هدیه تهرانی (لی لی) به روستا را به عنوان مشتی نمونه ی خروار معرفی کرد. من این فیلم را در روزهای جشنواره تماشا کردم. واکنش خودم و باقی تماشاگر را در سالن سینما فراموش نخواهم کرد. این صحنه نفسم را در سینه ام حبس کرد. نماهای جذاب پی در پی از قسمت های مختلف روستا که در شرف اتفاق حضور لی لی اند ، موسیقی ای همراه با روایت، ورود حساب شده ی ابژه ها به قاب، هجوم اهالی به ایستگاه قطار و اسلوموشن های حساب شده که همه و همه به قابی بسته و پرتعلیق از کفش پاشنه بلند زنی ختم می شود، سپس یک نمای جانبی از همان زن و بعد یک مدیوم کلوزآپ از چهره ی مغرور و پرشکوهش، من و تمام حضار را از صندلی سینما کند و در میان جمعیت استقبال کنندگان از این زن پرت کرد و مارا به اندازه سایر اهالی هیجان زده از حضورر لی لی و مضطرب از ورود نوری کرد.
حالا بماند که بعد ها در نقدی شنیدم که گفته می شد فیلمبرداری و کارگردانی این صحنه غلط بوده است. بااحترام به نظر تمام دوستان، ترجیح می دهم تمام صحنه ها و سکانس های سینمای ایران زین پس همینقدر غلط از آب دربیایند!
این تنها فیلم جشنواره بود که تماشاچیان را قبل از اتمام، وادار به تشویق کرد. و جالب اینکه این اتفاق چندبار در طول فیلم تکرار شد. برای مثال صحنه ی عکس گرفتن از نوری و ژست بسیار حرفه ای باران کوثری در مقابل دوربین که صحنه ای سرشار از پارادوکسی هوشمندانه بین او و هدیه تهرانی بود و همذات پنداری شدید تماشاچیان را در پی داشت.
قدرت اقتباس
جای اقتباس از آثار ادبی همیشه تا حد زیادی در سینمای ما خالی بوده و هست. مهم ترین فیلمساز ایرانی که آثار اقتباس شده ی ارزشمندی را برای سینمای ما به جا گذاشته داریوش مهرجویی است که همین پشتوانه ی ادبی، آثارش را به یکی از بهترین و غنی ترین های تاریخ سینمای ایران بدل کرده است.
ضعف در فیلمنامه ی تولیدات سالهای اخیر سینمای ایران، اهمیت نگاه دوباره ی سینماگران به ادبیات ایران و جهان را بیش از پیش نشان می دهد. محسن قرایی که قبل از بی همه چیز برای فیلمنامه ی «قصرشیرین» سیمرغ بلورین دریافت کرده است، این بار با همین رویکرد سمت سینما رفته و تا حد زیادی موفق ظاهر شده است.
زمانی که اثر مورد اقتباس از خاستگاهی بسیار متفاوتی باشد، هوش و ظرافتِ نگاه ویژه تری برای بومی سازی آن نیاز است. هرچه فیلمنامه نویس با حفظ وفاداری به مسائل تماتیک اثر مبدأ، در بومی سازی موفق تر ظاهر شود، ارزش کارنهایی بیشتر و بیشتر خواهد بود.
پس باید دید که او چه حد توانسته در این امر موفق باشد. می توان از خود روستا که جهان زیستی داستان در آن شکل گرفته شروع کرد. روستایی در نزدیکی گرمسار و در زمان قبل از انقلاب. انتخاب روستا به جای شهر انتخاب هوشمندانه ای است، که کارگردانی و کنترل بر صحنه های پر کاراکتر را آسان تر می کند. همچنین به دلیل بافت سنتی روستا، باورپذیری مخاطب از زمان رخ دادن ماجرا بالاتر می رود. روابط انسانی مطرح شده در فیلم نیز مانند خان و خان زاده، عاشق و معشوق، دهیار و … در قالب محیطی روستایی که بافت اجتماعی منسجم تری دارد، سهل تر و کامل تر به تصویر کشیده می شود و باتوجه به نمایشنامه ی دورنمات (که در آن شاهد حضور افراد سیاسی بلند مرتبه ی یک شهر هستیم) قرایی موانع کمتری خواهد داشت.
شخصیت پردازی ها
{ این قسمت حاوی اسپویل است، پس بعد از تماشای فیلم مطالعه کنید}
اما انتخاب شخصیت های این روستا به جای شخصیت های بانوی سالخورده دومین مسأله ی مهم این اقتباس است. زیرا این امر تضمین کننده ی موفقیت و برتری فیلم نسبت به اثر مبدأ خواهد بود. شخصیت اصلی فیلم، «امیر»، با بازی پرویز پرستویی به جای آلفرد ایلِ ملاقات بانوی سالخورده است. در فصل های ابتدایی و میانی، امیر، همان است که باید باشد. اما در یک سوم انتهایی فیلم ناگهان و با شیب بسیار تند و غیر قابل باوری دچار تحول شخصیت می شود. در صورتی که آلفرد در نمایشنامه بسیار تدریجی تر، تن به باور تمام شدن زندگی اش می دهد. و زمانی به اوج پوچی می رسد که متوجه می شود خانواده اش نیز مسخ وعده های کلرا زاخاناسیان شده اند. این ضربه ی روحی بزرگی برای آلفرد است. اما در فیلم خانواده ی امیر از او حمایت می کنند و خبری از فرار در تنهایی آلفرد نیست.
گرچه این امر از منظر جامعه شناختی با شرایط اجتماعی یک روستای سنتی و ایرانی مطابقت بیشتری دارد، و فصل فرار در ایستگاه قطار چه از منظر فیلمنامه نویسی و چه کارگردانی یکی از سکانس های خوب فیلم از آب درآمده است، اما از طرفی منطق فروپاشی روانی امیر، سپس معامله ی دخترش و در نهایت تصمیمش در لحظه ی انتهایی فیلم را دچار اختلال در منطق فیلمنامه کرده است. پس بومی سازی نهادِ خانواده به درستی شکل گرفته؛ ولی از آنجایی که دلایل محکمی برای فروپاشی آن نهاد، توسط تصمیم امیر در فیلمنامه کاشته نشده، پرده ی انتهایی فیلم را به پوستری بی روح و سرشار از اتفاقات پی در پی غیرقابل هم ذات پنداری تبدیل کرده است. اینطور به نظر می رسد که این اهمال کاری ناشی از اصرار نویسنده در نگارش بلایی است که سر دختر امیر می آید. فصلی که می شود گفت به خوبی در دل داستان گنجانده نشده است.
دومین شخصیت مهم ِفیلم بی همه چیز، « لی لی » با بازی هدیه تهرانی است. با وجود تمام تغییرات پایه ای که برای تبدیل کلرا به لی لی صورت گرفته، شخصیت پردازی لی لی بسیار درست و بی نقص است و هدیه تهرانی بهترین انتخاب ممکن برای این نقش بوده. حتی با وجود اینکه در نمایشنامه، کلرا زنی سالخورده است که زیبایی و جوانی اش را از دست داده و اعضای بدنش از تکه های مصنوعی ساخته شده اند، باز هم جوانی و شکوه لی لی آسیبی به روند روایت نزده است. در بی همه چیز، لی لی در سوگ جوانی و زیبایی از دست رفته نیست. لی لی درگیر بحران دیگری است. بحرانی که مربوط به از دست دادن جایگاه مادرانگی اش است. این سوئیچ بحران روحی از یک عامل بیرونی به یک عامل درونی تر و ویران کننده تر، باعث افزایش بار دراماتیک فیلم نسبت به نمایشنامه شده است. این را می توان نقطه ی قوت فیلمنامه ی قرایی به حساب آورد که با بازی هدیه تهرانی رنگ و جلای فوق العاده ای هم به خود گرفته.
در نمایشنامه، کلرا در زندگی جدید و تحمیلی اش تبدیل به زنی بی احساس شده است که به صورت بیمارگونه ای مدام در حال عوض کردن شوهرانش است. شرایطی که باعث ایجاد نوعی کمدی سیاه در دل نمایشنامه شده است. قطعا ً حذف این بخش از شخصیت کلرا از اولین اقدامات نویسنده در روند این اقتباس بوده است! تبدیل این ضعف اخلاقی در یک جامعه ی سوئیسی به ویژگی مادرانگی در جامعه ای ایرانی بسیار منطقی و درست به نظر می رسد. اما کار زمانی ایراد پیدا می کند که ناگهان پای پسر لی لی به میان می آید و بدون هیچ تأثیرگذاری ای در روند روایت، دوباره محو می شود. عدم واکنش موثر امیر و نبود هیچ تأثیر دراماتیک به خصوصی در رابطه با حضور پسر لی لی را می توان نقطه ضعف اصلی کار دانست.
و اما نقش نوری با بازی «باران کوثری». این کاراکتر معادلی در فیلمنامه ندارد و ساخته و پرداخته ی ذهن نویسنده است. فیلم با نمایی از طویله ی خانه ی نوری و گاوی که ظاهراً همه ی زندگی اوست، شروع می شود. نوری دختری شیرین عقل و با توجه به گریم جالب باران کوثری، کریه المنظر است. رفتارهای زمخت و مردانه اش نیز این ظاهر نخراشیده نتراشیده را در خاطر مخاطب پررنگ تر می کند. اما اصلا چرا چنین شخصیتی در فیلمنامه نوشته شده است و حتی فیلم با سکانسی مربوط به آن آغاز می شود و نوری در روند روایت چه تأثیری دارد؟
نوری کاراکتری سمبلیک است. کاراکتری استعاره ای از درونیات مردم همان روستا. نوری گاوی دارد که جانش به آن بسته است. بدون رعایت هیچ آداب و نزاکتی سعی در حفظ آن دارد و با از دست دادنش همچون حیوانی افسارگسیخته که عاجز از یک کنش و واکنش اجتماعی منطقی است شروع به رفتار های زننده می کند. او بدون گاوش هیچ چیز ندارد. درست مانند اهالی روستا که وقتی پای پول لی لی به میان می آید نقاب از چهره شان برمی دارند و تبدیل به موجوداتی بی همه چیز می شوند. اگر چند صحنه ی اوراکت را نادیده بگیریم می توانیم بازی باران کوثری را هم به خوبی همپای باقی بازیگران بدانیم.
کلام آخر
همچنین بخوانید:
- نقد و بررسی فیلم روشن
- نقد و بررسی فیلم یدو
- نقد و بررسی فیلم مامان
- نقد و بررسی فیلم خط فرضی
- نقد و بررسی فیلم تی تی
جوایز فیلم بی همه چیز:
جشنواره | جایزه | برنده |
---|---|---|
جشنواره فیلم فجر 99 | سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه اقتباسی | محسن قرایی و محمد داوودی |
" | سیمرغ بلورین بهترین تدوین | عماد خدابخش |
" | سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن | حامد ثابت |
" | سیمرغ بلورین بهترین طراحی لباس | مارال جیرانی |
" | سیمرغ بلورین جایزهٔ ویژهٔ هیئت داوران | جواد نوروزبیگی |
" | سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران | محمدحسین قاسمی |
بازیگران فیلم بی همه چیز چه کسانی هستند؟
پرویز پرستویی ، هدیه تهرانی ، هادی حجازی فر ، باران کوثری ، مهتاب نصیرپور و پدارم شریفی از بازیگران فیلم بی همه چیز هستند.
اگر این فیلمو ندیدید واقعا پیشنهاد میکنم برید ببینید. بازی ها عالی، داستان جذاب و متفاوت، صحنه های عالی مو به تن ادم سیخ میکنه اصن هالیوودی! واقعا این فیلم حقش بوده این همه جایزه تو جشنواره ببره. اگه امسال قهرمان فرهادی رو نداشتیم به نظرم باید بیهمه چیز رو میفرستان اسکار.
خانم لطیفی هم جدا تحلیل درست و زیبایی از این فیلم داشتن و قلمشون جدا قویه
فیلم بی همه چیز از اون فیلماس که باید چند بار ببینی ، به نظرم خیلی با فیلم های سینمایی ایران متفاوت بود اونم فکر کنم به دلیل اقتباسی بودنش بوده. در کل ممنون از این نقد و بررسی کامل. موفق باشین
بهترین فیلم جشنواره بود به نظرم.از نقد شمام ممنون.خیلی با جزییات بررسی کرده بودین
نظر لطف شماست ، ممنون