نقد سریال after life

نقد سریال After Life

چکیده :

نقد سریال after life … اگر از من بپرسید سریال زندگی پس از مرگ درباره ی چیست؟، خواهم گفت درباره ی «پوچی از منظر کامو». اساسا اگر خواستار درک عمیق تر سریال قابل اعتنای ریکی جرویز هستید، بد نیست نگاهی به سیزیف آلبرکامو بیندازید. در این مقاله نیز سعی شده در کنار بررسی جامع سریال، گریزی به آن زده شود…
بررسی و نقد سریال after life
تحلیل و نقد سریال افتر لایف محصول Netflix

سریال After Life یا «زندگی پس از مرگ» مجموعه ی تلویزیونی محصول شرکت نتفلیکس به کارگردانی و نویسندگی کمدین انگلیسی «ریکی جرویز» است. این سریال که دارای سه فصل شش اپیزودی است درباره ی زندگی تونی (ریکی جرویز) بعد از فوت همسرش است.

تونی به شدت به همسرش علاقمند بوده و حالا با مرگ او، زندگی کاملا برای تونی خالی از هرگونه معنا و مفهومی شده است.  تونی تنها راه پایان دادن به این پوچی را خودکشی می داند، اما اتفاقات کوچکی موقتا مانع این خودکشی می شوند. حالا سوال اینجاست که تونی بهانه ای برای ادامه ی زندگی خواهد یافت یا خیر؟ آیا این پرسش شما را یاد نویسنده ی بزرگ فرانسوی، آلبر کامو، نمی اندازد؟

« فقط یک پرسش فلسفی واقعا مهم وجود دارد: خودکشی! پاسخ به این پرسش که آیا زندگی ارزش زیستن دارد یا نه، پاسخ به تنها پرسش بنیادین فلسفه است. هر چیز دیگر بازی کودکانه ای بیش نیست. پیش از هرچیز باید به این پرسش پاسخ دهیم. » این مسئله از همان روزی مطرح می‌شود که خودمان را در« دنیایی عاری از اوهام و نور» می یابیم، اما همچنان بر معناداری آن اصرار می ورزیم.

آلبر کامو

نقد و بررسی سریال After Life

کامو در ابتدای افسانۀ سیزیف در این اندیشه است که اگر اشتیاق نامعقول و دیوانه‌وار ما به روشنی، با سکوت غیرمنطقیِ جهان پاسخ داده شود، آیا می‌توان گفت که تنها پاسخ معقول، خودکشی است؟ آیا «زندگی بدون جذبه» امکان پذیر است؟

اگر از من بپرسید سریال After Life درباره ی چیست؟، خواهم گفت درباره ی «پوچی از منظر کامو». اساسا اگر خواستار درک عمیق تر سریال قابل اعتنای ریکی جرویز هستید، بد نیست نگاهی به سیزیف آلبرکامو بیندازید. در این مقاله نیز سعی شده در کنار بررسی جامع سریال، گریزی به آن زده شود.

اشاره شد که تونی بعد از مرگ همسر عزیزش به پوچی رسیده است. طبق نظر آلبرکامو انسان زمانی به پوچی می رسد که جهان در برابر سوالاتش سکوت کند! گاهی تحمل این سکوت سهمگین، چنان دشوار است که آدمی چاره ای جز مرگ نمی یابد. همانطور که تونی هیچ پاسخ منطقی و روشنی برای این سوال، که چرا بقیه ی اطرافیانش  زنده و سرحالند، در حالی که عشق او زیر خاک سرد دفن شده است، نمی یابد. پیچیده تر آن که این سوال شامل حال خودش هم می شود. این سوال مدام در ناخودآگاه تونی پرسیده می شود که چرا زنده است؟ اصلا چرا باید زنده بماند؟ چه دلیلی وجود دارد که بعد از مرگ همسرش، لیسا، اکسیژن این کره ی خاکی را هدر دهد؟

مطالعه بیشتر : نقد فیلم قدرت سگ

نقد و بررسی سریال after life
نقد سریال after life

در جایی از سریال تونی اشاره می کند که تمام سال هایی که همسرش زنده بوده، او تنها به این دلیل صبح از خواب بیدار می شده، سر کار می رفته و مشغول تهیه ی گزارش از خانواده ها می شده که شب به خانه برگردد و با لیسا وقت بگذراند. حالا تصور کنید حال و روز مردی را که تمام دلیل زندگی اش را از دست داده. قطعا تعداد زیادی از مخاطبان این مقاله درد و رنجی مشابه درد و رنج تونی را تجربه کرده اند. از دست دادن عشق، از دادن عزیز، از دست دادن سرمایه یا هر از دست دادنی می تواند زمینه را برای رسیدن به این حد از پوچی فراهم کند.

تونی در ظاهر به خاطر سگ مورد علاقه ی همسرش، ولی در اصل برای انتقام گرفتن از سکوت جهان، در مقابل سوالاتش موقتا دست از خودکشی می کشد. اما یک تغییر اساسی در ناخودآگاه تونی رخ داده است. قبل از مرگ لیسا، جهان بیرونی و درونی تونی منحصر به لیسا بوده و تمام ظرف وجودی تونی مملو عشق و توجه به او؛ و حالا با رفتن لیسا این ظرف وجودی ناگهان تهی شده است.

پنه لوپه ویلتون و ریکی جرویز
پنه لوپه ویلتون و ریکی جرویز در مجموعه تلویزیونی After life

تهی شدن ناگهانی ظرف وجودی یا به اصلاح رسیدن به پوچی، همان لحظه ی بزرگی است که کامو درباره ی آن صحبت می کند. اینکه زمانی می رسد که انسان متوجه می شود تمام جهان، در واقع پوچ است، اما این بار همین پوچی عامل تحرک و پویایی و زایش دوباره ی او می شود. این نکته وجه افتراق اندیشه ی کامو با نیهیلیسم است. نیهیلیسم در پس پوچی هیچ نمی بیند جز عدم، در صورتی که کامو پوچی را عامل زایش «معنا» می داند.

 انسانی که به پوچی جهان پی ببرد، توانایی غلبه بر ترس هایش را خواهد داشت. انسانی که قلبش از عشقی آتشین خالی شده، برای قطره قطره پر شدن از عشقی دیگر مستعدتر است. انسانی که تا دیروز افق دید محدودی داشته، حالا با برداشته شدن منظره ی دلپذیر سابق بر اینش، توانایی تماشای افق های بی کران جدیدتری را خواهد یافت. و تمام این ها در حالی است که این انسان تازه متولد شده به پوچی همه چیز واقف است. پس دیگر « از دست دادن » همچون سابق، برایش هولناک نخواهد بود. چرا که اساسا در دسترس بودن هر چیزی را برابر با پوچی آن می داند.

همچنین بخوانید : نقد سریال گامبی وزیر

Kerry Godliman
Kerry Godliman (بازیگر نقش لیسا) در کنار ریکی جرویز

تونی عاشق پیشه، تا قبل از از دست دادن معشوق توان دیدن هیچ چیز و هیچ کس دیگری را نداشت. در واقع عشق لیسا، همان مانعی بود که افق دیدش را محدود کرده بود. با حذف شدن لیسا، تونی به مرور شروع به دیدن آدم های اطرافش می کند. ناخودآگاه خالی شده ی او به شدت میل به پر شدن از عشق دارد، اما برای اینکه تونی در مقابل این مساله مقاومت نکند، این میل را به صورت «سایه» ی خود، یعنی «خشم» بروز می دهد. پس تونی با انگیزه ی پرخاشگری با اطرافیان، بدون اینکه خودش متوجه باشد، شروع به نزدیک شدن به آنها می کند. او برای توبیخ پست چی با او هم کلام می شود و کمی بعد او را به خانه اش راه می دهد. با روسپی شهر چنان رفیق می شود که کلید خانه را در اختیارش قرار می دهد. با همکار تازه واردش، زودتر از بقیه ی همکاران صمیمی می شود. نزدیک ترین فرد بزرگسال، به برادر زاده ی لیسا می شود. و از همه مهمتر نگاه متفاوت تری به شغلش پیدا می کند.

او تا قبل از این واقعه نیز خبرنگار آن روزنامه ی محلی بوده، اما هیچ گاه به معنای واقعی، به خانواده هایی که از آنها گزارش تهیه می کرده از لحاظ روحی نزدیک نشده و با آنها هم ذات پنداری نکرده است. در صورتی که در طول سه فصل سریال به مرور او با هربار گزارش گرفتن از لحاظ عاطفی نیز درگیر می شود. در واقع جهان بیرون از خانه ی تونی، عملا هیچ تفاوتی نکرده. این تنها نگاه تونی است که با هر آنچه از قبل وجود داشته تفاوت دارد. و این تفاوت حاصل همان لحظه ای است که جهان در برابر سوالش سکوت می کند.

همچنین بخوانید : نقد سریال تفکیک (Severance)

دیان مورگان
Diane Morgan (بازیگر نقش Kath)

در اندیشه ی پوچی، انسانی که به معنای پوچی دست نیافته، انسان کاملی نخواهد بود. به همین دلیل تونی با وجود غرولندهای کودکانه ی ظاهری اش، رفتار و گفتار پخته تری نسبت به سایرین دارد و به راحتی می تواند اعمال سایرین را زیرسوال ببرد و آنها را تحقیر کند. به همین دلیل تمام کاراکترهای فرعی به جز «آن» که همچون تونی سوگوار همسرش است، تا حدودی احمق طراحی شده اند، تا مخاطب متوجه موضع از بالا به پایین تونی باشد.

گفته شد کامو معتقد است، در دل پوچی باید دنبال معنا بود. حال سوال اینجاست که معنایی که تونی از زندگی یافت چه بود که او را از خودکشی منصرف کرد و به او آموخت، زندگی ارزش زیستن دارد؟! حداقل برای تونی!

بیایید دنبال پاسخ این پرسش در اعمال تونی باشیم نه در کلام تند و تیزش. او با وجود خشم کلامی، به مرور بهترین اتفاقات را برای اطرافیانش رقم می زد. به دختر جوان تازه استخدام شده کمک کرد تا زودتر در این حرفه خبره شود، به «آن» کمک کرد تا با پیرمردی هم سن و سال خودش آشنا شود و به عبارتی آنها را از تنهایی نجات داد، با یک روسپی همچون یک فرد دارای جایگاه اجتماعی مناسب رفتار کرد، و بعد از تعداد زیادی از این قبیل کارهای خوب، ریز و درشت، در نهایت پولی را که از بیمه ی عمر لیسا به دست آورد، بین دوستانش تقسیم کرد.

after life review
نقد و بررسی سریال after life به کارگردانی ریکی جرویز

کامو سیزیف را قهرمان پوچ می‌نامد و می‌گوید:« هنگامی که سنگ سقوط می‌کند و سیزیف لحظه‌ای درنگ می‌کند و بر می‌گردد، این لحظه ‌است که مرا به سیزیف علاقه‌مند می‌کند زیرا وی به شکنجه ی خویش و پوچ بودن کارش آگاه است.»

تونی معنای زندگی را در «عشق ورزیدن به دیگران» و در نهایت در درجه ای والاتر، یعنی «ایثار و از خودگذشتگی» یافت. در سکانس نهایی او همچون تنها میان جمعی، در بین دوستانش قدم می زند، با نگاهی که خبر می دهد هنوز به پوچی مومن است، لبخند رضایت بر لب، به آرامی از جمع جدا می شود و در چمنزاری سبز، در معنای پوچی محو می گردد.

خلاصه داستان سریال after life از چه قرار است؟

تونی به شدت به همسرش علاقمند بوده و حالا با مرگ او، زندگی کاملا برای تونی خالی از هرگونه معنا و مفهومی شده است.  تونی تنها راه پایان دادن به این پوچی را خودکشی می داند، اما اتفاقات کوچکی موقتا مانع این خودکشی می شوند. حالا سوال اینجاست که تونی بهانه ای برای ادامه ی زندگی خواهد یافت یا خیر؟

4.3/5 - (7 امتیاز)

👆به این مقاله امتیاز دهید👆
—- و –—-
نظرات خود را در بخش نظرات با من در اشتراک بگذارید!

اشتراک در
اطلاع از
3 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

سلام.سال هاست که اعتیاد به دیدن فیلم و سریال پیدا کردم، البته به خاطر کم خوابی، خللی در کار و زندگیم ایجاد نشده. بعد از دیدن ده ها سریال و صد ها فیلم، دیگه این اواخر فیلم و سریال هایی که میدیدم فقط برای وقت گذروندن بودن و خالی از معنا و محتوی. برای دیدن این سریال کمی مقاوت داشتم، چون دیگه از دیدن سریال های الکی با سوژه های آبکی خسته شدم ولی بعد از دیدن اولین قسمتش مجذوبش شدم. حداقل چیزی که میتونم راجع بهش بگم، اینه که سرگرم کننده س.در عین حال مفاهیم ساده ای از زندگی درش گنجانده شده دیدنش و فهمیدنش خالی از لطف نیست. به خصوص برای کسانی مثل من که عزیزی رو از دست دادن. طنز جالبی داره سریال. نه تلخه نه سرسری. پیشنهاد می کنم سریال رو ببینید.

به نظرم سریال از لحاظ بازی چندان قوی نیست و بازیگر اصلی نتونسته اون رنج رو برای مخاطب باور پذیر کنه.
نقد ها رو خودتون می‌نویسید یا ازمنابع خارجی ترجمه شده؟

3
0
دوست داریم نظرتونو بدونیم، لطفا دیدگاهی بنویسیدx