بررسی و نقد فیلم بی حسی موضعی
پادکست نقد فیلم بی حسی موضعی با صدا و قلم وصاله لطیفی:
شخصیتی در کار نیست!
حسین مهکام کارگردان و فیلمنامهنویس و فارغالتحصیل رشته ی فلسفه و کلام و همچنین رشته تئاتر است .وی فعالیت سینمایی خود را از سال ۱۳۸۵ با فیلم آدم آغاز کرده است.« بی حسی موضعی » سومین کار سینمایی او در مقام کارگردان بعد از فیلم های ، آزادی مشروط و آندرانیک می باشد.مهکام با بازنویسی فیلمنامه ی «بیست» عبدالرضا کاهانی وارد دنیای سینما شد. و بعدها نیز همکاری های بیشتری با کاهانی داشت.
«جلال» با بازی حبیب رضایی ، «ماری» با بازی باران کوثری ، «شاهرخ» با بازی پارسا پیروزفر ، «بهمن» با بازی سهیل مستجابیان و«ناصر»با بازی حسن معجونی ، شخصیت های سینمایی بی حسی موضعی را تشکیل می دهند.
البته باید در همین ابتدا گفت که اطلاق اصطلاح «شخصیت» برای اسامی نامبرده شده چندان مناسب نیست. زیرا اصلا در فیلمنامه شخصیتی ساخته نشده است.آنها حتی به تیپ هم نزدیک نشده اند. تنها توصیفی که می توان درباره ی فیلم کرد این است که، مخاطب، ناگزیر یک عده انسان گنگ، بیمار روحی و سرگردان که بطور بی منطقی دور هم جمع شده اند را برای مدتی تحمل خواهد کرد.
فیلم ماجرای جلال، نویسنده ی بی پول و بی کاری است که یک شب موقع برگشتن به خانه متوجه می شود خواهرش، ماری که شخصیت دوقطبی دارد، بی خبر از او با شاهرخ، که قمارباز است ازدواج کرده است. جلال به این دلیل ناراحت می شود و وسایلش را جمع می کند و به خانه ی دوست آهنگسازش، «بهمن» برود.در راه با ناصر، راننده تاکسی همراه می شود که در واقع پدر سما، دختری که جلال همان روز عاشقش شده، می باشد. ماری نگران جلال می شود و همراه شاهرخ راهی خانه ی بهمن می شود…
بی حسی از آن دسته فیلم های ایرانی است که ده دقیقه ی اولش امیدوار کننده است. اما در ادامه ی داستان با خارج شدن جلال و ماری و شاهرخ از آن خانه، دیگر فیلم چیزی برای ارائه دادن ندارد. شخصیت ها سرگردان و بی دلیل از این ور به آن ور می روند. شوخی های سطحی می کنند که در لحظه می توانند کمی مخاطب را بخنداند. بازی بازیگران نیز جز در مورد حبیب رضایی و حسن معجونی، نچسب و بلاتکلیف است. البته حسن معجونی هم همان حسن معجونی همیشگی است. اما این بار نقش و بازی بازیگر هم خوانی دارد و این تکراری بودن چندان به چشم نمی آید.
سهیل مستجبیان نیز که بود و نبودش در فیلم تأثیری ندارد.و بدون حضورفیزیکی بهمن نیز ماجراهای بی ربط قصه به راحتی جلو می رفت. و اگر او را نماینده ی جامعه ی مثلا هنرمند بدانیم، باید گفت فیلمساز می توانست با چند دیالوگ سطحی نیز جای خالی او را پر کند. همچون لحظاتی از فیلم که دیگران بهمن را در نبودش توصیف می کنند و از استعدادش تعریف می کنند و می گویند که، البته هیچ وقت آلبوم بیرون نمی دهد.و مثلا برای دل خودش کار می کند.یا در بین گفت و گوهای ماری و شاهرخ کاملا مشخص شد که ماری گذشته ای با بهمن داشته است.پس حضور کاراکتر بهمن چه چیز بیشتری به مخاطب ارائه می دهد؟
ابزورد یا توهم ابزورد؟! مسأله این است.
در ادامه ی بررسی سینمایی بی حسی موضعی بهتر است تکلیفمان را با این سوال مشخص کنیم که آیا اصلا می توان بی حسی موضعی را اثری ابزورد برشمرد؟ قطعا فیلمساز چنین قصدی داشته است. اما اگر این فیلم را اثری ابزورد در نظر بگیریم، چه نسبت و شباهتی با آثار بزرگی چون «در انتظار گودو» و «آخر بازی»ِ بکت یا آثار سینمایی همچون فیلم های جیم جارموش و یا فیلمی مانند «لبوفسکی بزرگ »ِبرادرن کوئن و … دارد؟ تفاوت ابزورد با مسخره بازی و صرفا غیر عادی بودن اتفاقات و کنش ها و واکنش های شخصیت ها چیست؟
در پاسخ می توان از چند مقایسه ی ساده بهره برد. برای مثال «بکت»، به عنوان سردمدار ابزورد، در آثارش چنان تراژدی عمیقی را در بستر پوچی خلق می کند که انسان ِغرق در مدرنیته تا مدتها بعد از مطالعه ی آنها خود را تنها موجودی در حال دست و پا زدن در جبر زندگی می یابد و سپس آگاهیِ عظیمی از پس این تلنگر زاده می شود. کمدی استفاده شده در فرم نمایشنامه از این جهت است که وضع بیان موجود جز از طریق بیان طنزگونه میسر نیست.پس استفاده از عنصر تکرار یا عنصر وارونه سازی به کرات دیده می شود. هیچ مسخره بازی صورت نگرفته است. همه چیز سمبل است و نشانه. همه چیز صحنه قد علم کرده است برای اعتراض به وضع موجود. هر کاراکتر به تنهایی یک کتاب جامعه شناسی است.
زبان کمدی ابزورد، تلخ و گزنده است. تیشه به ریشه ی استوارترین اعتقادات بشر می زند و بی هیچ ترسی آنها را به بازی می گیرد. مگر می شود «در انتظار گودو» و «آخر بازی » را خواند، و فهمید، و باز، همان آدم سابق بود؟
{ نقد فیلم بی حسی موضعی – وصاله لطیفی }
«خب که چی..؟!»، تنها دست آورد مخاطب
حال برگردیم به بی حسی موضعی؛ اصلا لازم نیست تماشاگر،مخاطب جدی هنر باشد، تا با سوال «خب که چی؟…»سالن سینما را ترک کند.
بدتراز همه آنکه فیلم در انتهایش تازه شروع می شود. یعنی مخاطب بعد از تحمل یک ساعت آوارگی کاراکترها با خودکشی ِ یکی از شخصیتها (که معلوم نشد به چه علت بود) مواجه می شود، آن زن روان شناس ناگهان در انتهای داستان ظاهر می شود و غیب می شود،سپس جلوی خانه ی جلال و ماری یک رقص بی ربط انجام می شود و فیلم تمام می شود. پایانی بلاتکلیف و بی معنی تر از تمام سکانس های قبلی فیلم.
دیالوگ نویسی یا دیالوگ پراکنی؟!
در هنگام تماشای فیلم اولین نکته ی جالب توجه، این است که فرقی ندارد کدام دیالوگ را کدام بازیگر بگوید. که این هم به همان ضعف درشخصیت پردازی مربوط می شود. و این خسته کننده ترین مشکل فیلم است.
برای مقایسه، در سینمایی «لبوفسکی بزرگ»، رفیق لبوفسکی یک سرباز کهنه کار آمریکایی است که مدام در حال تعریف کردن خاطرات جنگ ویتنام است. شخصیتی تندرو، بی منطق و در عین حال وفادار، احساساتی و متعصب. حال فرض کنید جای یکی از دیالوگهای او و لبوفسکی عوض شود. و ناگهان لبوفسکی خاطره ای از جنگ تعریف کند. چنان سکته ی عظیمی در خط روایی داستان رخ می دهد که کاملا سازمان کار را به هم می ریزد.
این سکته، دقیقا همان چیزی است که درمورد بی حسی رخ نخواهد داد و این یعنی فیلمنامه ی ضعیف و شخصیت پردازی ضعیف تر.
از طرفی فیلم به شدت محافظه کار است. به شدت جانب احتیاط را رعایت کرده تا احتمالا اسیر ممیزی ها نشود. اما ما کم نداشته ایم فیلمهایی بسیار شجاع تر که اتفاقا مجوز اکران هم گرفته اند. و تشکر انتهای تیتراژ از کسانی که مانع ساخت این فیلم بوده اند و موفق نشده اند، حتما دلیل دیگری دارد.
آنچه چاره ساز است، استفاده ی درست از استعاره است. همان کاری که بکت با آن درخت یا با آن شلاقی که دست ارباب است و دمار از روزگار برده درمی آورد، می کند. البته باید از افتادن در دام تفریط نیز دوری کرد.بلایی که دامن بسیاری از فیلم های روشن فکرنمای سینمای ایران را می گیرد.
از طرفی چطور فیلمسازی می تواند دست به ساخت کمدی ابزورد بزند بدون چاشنی ریسک و زبان تند و تیزدر اعتراض به مسائل سیاسی و اجتماعی؟! که اتفاقا اصلی ترین و زیباترین بخش کارند.آیا اگر کمدی خالی از این دو خصیصه شود، تفاوتی با لودگی دارد؟
تماشای بریده ای از فیلم بی حسی موضعی
گالری تصاویر فیلم بی حسی موضعی
مطالعه نقد فیلم لتیان
مطالعه ی نقد فیلم دوئت به کارگردانی نوید دانش
مطالعه نقد فیلم روشن
مطالعه نقد فیلم روزی روزگاری آبادان
شناسنامه فیلم بی حسی موضعی
کارگردان | حسین مهکام |
---|---|
تهیه کننده | حبیب رضایی |
نویسنده | حسین مهکام |
بازیگران | حبیب رضایی - حسن معجونی - پارسا پیروزفر - باران کوثری - سهیل مستجابیان |
موسیقی | آریا عظیمی نژاد |
تدوین | سمانه سزاوار |
فیلم بردار | علی تبریزی |
مدت زمان | 79 دقیقه |
هزینه ساخت | 2 میلیارد تومان |
واقعا عالی بود شب تازه زندگی شروع میشه و به جز شخصیت بهمن بقیه عالی بازی کردن چرا این همه انتقاد فیلمه واقعا خوبی بود بازی عالیه باران کوثری و خونسردی شگفت انگیز پارسا پیروز فر از یاد نمیره دیگه انقدرم بی انصاف نباشید لطفا
واقعا فیلمش بیخود بود.بی معنی.بی مفهوم.یعنی چی آخه.
ممنون از نظر شما دست عزیز