«منیر قیدی» کارگردان ویلایی ها، با فیلم سینمایی دسته دختران در چهلمین جشنواره ی فجر حضور یافت و این فیلم لقب یکی از پرهزینه ترین فیلمهای جشنواره را نیز از آن خود کرد. قیدی نویسندگی این کار را نیز خود برعهده داشته است و نیکی کریمی، پانته آ پناهی ها، فرشته حسینی و صدف عسگری بازیگران اصلی دسته دختران هستند.
قیدی اصرار دارد فیلمی در گونهی جنگی ساخته اما با نگاهی متفاوت و ادعا می کند تلاش کرده از زاویه ی دیگری به نقش زنان در جنگ بپردازد. به شخصه این ادعای فیلمساز را قبول دارم. اما اینکه آیا این نگاه متفاوت درست از آب درآمده یا نه ، یا اصلاً این نگاه متفاوت انسانی بوده جای بحث دارد.
فیلمنامه چند کاراکتر فرعی دارد با محوریت و رهبری یک کاراکتر اصلی یعنی نیکی کریمی. این چند زن کنار هم جمع شدهاند تا یک مأموریت مهم جنگی را به سرانجام برسانند و آن انتقال مهمات جنگی از دژی در حال سقوط به گمرک خرمشهر است.
منیر قیدی بجای تعریف روایتی در دل جنگ، جنگ را به اندازه روایتش کوچک کرده
همین ابتدا اشاره کنم که « دسته دختران » یکی از پر ایراد ترین فیلمنامه های چند سال اخیر سینمای ما را دارد. ایراداتی تعجب برانگیز و بسیار واضح. فیلم با کابوس زندگی قهرمان، یعنی از دست دادن دو فرزندش شروع و بالافاصله بعد از اولین انفجار وارد روایت اصلی میشود. بعد از این شروع خوب، به تماشای صحنههایی از کشمکش دسته زنان با رزمندگان مرد می نشینیم. از این لحظه شعارهای گل درشت برابری حقوق زن و مرد شروع می شود. آن هم زیر انفجارهای پیاپی ای که نفس شهر را بند آورده. دسته اصرار دارد که آموزش نظامی دیده و رزمندگان مرد باید آنها را جدی بگیرند، در حالی که تنها عکس العمل این زنان در برابر مقاومت مردان، جیغ زدن و قهر کردن است.
- همچنین بخوانید: معرفی فیلم های جشنواره فجر 1400
- همچنین بخوانید : نقد فیلم موقعیت مهدی
این دسته ادعا می کند از سمت چمران دستور مستقیم دارند. آن وقت فرق باند پانسمان و پارچه ی کفن را نمی دانند. یکی همچون گشت ارشادهای سرچهارراه به کاکل بیرون ریخته ی دیگری اعتراض می کند و هر چند دقیقه یک بار، زیر خمپاره ی دشمن، او را به راه راست هدایت می کند. در اواسط فیلم هم که مشخص می شود این بانوان مثلاً آموزش دیده فرق خشاب و فشنگ را از ترقه نمی دانند و پیش پا افتاده ترین نکات نظامی را هم بلد نیستند. پس اصلاً این افراد به دستور چه کسی و بر چه اساسی دور هم جمع شده اند؟ آن هم برای نجات گمرک شهر! چهارتن نیروی درست و حسابی تر که بلد باشند اسلحه به دست بگیرند ، چه زن چه مرد، در دست و بال چمران نبود؟
چهار زن راه افتاده اند آمده اند در میان فضایی که چه درست و چه غلط، کاملاً مردانه است و به جای اینکه رشادتی یا حرفه ای گری ای یا تاکتیک نظامی صحیحی از خود بروز دهند تا مورد تأیید مردان قرار گیرند، در حال برهم زدن نظم خاکریز و تمرکز فرمانده جنگی اند که مسوولیت دهها جوان در دستش است. جان پسر شانزده ساله ی مردم را به خطر انداختی که به دروغ داد بزنی من هم بلدم بجنگم؟ خب بجنگ! آموزش ببین و بجنگ! این بچه بازی ها و اطوار نمایشی دیگر چه صیغه ای است؟!
اگر داستان به این جا ختم می شد باز هم جای شکرش باقی بود! فاجعه زمانی رخ می دهد که ما به مرور متوجه می شویم این زنانی که تا اواخر پرده ی میانی، قهرمانان جان فدای فیلم را تشکیل داده اند اصلاً به هوای دفاع از وطن دور هم جمع نشده اند، بلکه هریک به دلایل شخصی و حتی غیرانسانی در آنجا حضور یافته اند. آنها نیامده اند برای دفاع از شهری که در حال سقوط است، آمده اند که از حقایق گزنده ی زندگی عادی شان فرار کنند یا بهتر بگویم دست به خودکشی دسته جمعی بزند.
- همچنین بخوانید : نقد فیلم خائن کشی
- همچنین بخوانید : نقد فیلم مرد بازنده
البته اگر این ایده در ابتدای فیلم مطرح می شد و کاراکترها از ابتدا با همچون نیتی دور هم جمع می شدند( کاری که ده نمکی در اخراجی ها انجام داد) و سپس با یک قوس شخصیتی آرمان های فردی شان به آرمان جمعی و وطن دوستانه تبدیل می شد، بسیار هم اتفاق مبارک و میمونی بود. اما اینجا نگارنده دنده معکوس زده و تمام فیلم سر مخاطب را با وطن پرستی کاراکترها شیره مالیده تا در انتها بگوید این ها از اول هم دغدغه ی ملی نداشتند، دغدغه ی شخصی باعث شده سر از دژ دربیاورند! این آنجایی است که اشاره کردم قبول دارم نگاه خانم قیدی متفاوت است. اما چه فایده که حرفه ای یا حتی انسانی نیست. برای هر نگاه متفاوتی که نمی شود دست زد و هورا کشید.
تمام این ناشی گری ها را بگذارید کنار صحنه های جنگی که از منظر کارگردانی خوب از آب درآمده اند اما از منظر فیلمنامه رسماً به بازی گرفتن جدیت و تلخی جنگ اند. دست جلوه های میدانی درد نکند که صحنه های انفجار طبیعی خلق کرده اما سوال اینجاست چرا خمپاره های عراقی تماماً در خدمت فیلمنامه ی خانم قیدی هستند؟ چرا هرجا که او می خواهد و هر طور که او زمان بندی کرده به زمین اصابت می کنند؟ فرماندهان دشمن جی پی اس به ماشین کاراکتران اصلی وصل کرده اند که هرجا لازم است یک خمپاره رها می کنند؟ که چه شود؟! که مخاطب همراه دسته دختران تکه تکه شدن کودکان را ببیند و گریه کند؟ که کاراکتر اصلی شاهد مرگ بچه ای دیگر باشد درست شبیه داستان زندگی خودش؟ که جنت آباد درست وقتی آنها از راه می رسند مورد حمله قرار بگیرد و خون و جسد همه جا را بردارد؟ که درست وقتی آنها به دژ می رسند تانکها از راه برسند؟ فیلمنامه نیازمند منطق است نه اتفاقات و حوادث ظاهراً ناگهانی و باطناً تحمیل شده توسط نویسنده. در واقع هر سکانس «دسته دختران» به محاصره ی قلم نویسنده درآمده و خانم قیدی به جای تعریف روایتی در دل جنگ، جنگ را به اندازه ی روایتش کوچک کرده.
- همچنین بخوانید : نقد فیلم ملاقات خصوصی
- همچنین بخوانید : نقد فیلم شادروان
کارگردانی فیلم اما به اندازه ی فیلمنامه اش ضعیف نیست و شاهد صحنه های جنگی خوبی خواهید بود. اگر دل دیدن مرگ پی در پی کودکان و ضجه های بی امان مادرانشان را دارید، می شود گفت می توانید با تماشای این فیلم حسابی سرگرم شوید، به خصوص که فیلمساز به درستی کمی طنز هم چاشنی کارش کرده که از شدت تلخی فیلم بکاهد و به احساسات جریحه دار شده ی مخاطب اجازه ی تنفس های ایستگاهی بدهد.
بازی نیکی کریمی و عدم حفظ راکورد لهجه، از اولیه ترین ضعف های فیلم است که بارها و بارها حواس مخاطب را از فیلم پرت می کند. اما پانته آ پناهی ها و فرشته حسینی بازی های روان و خوبی ارائه داده اند. درست برخلاف بازی مصنوعی هدی زین العابدینی و بازی بی روح صدف عسگری.
- مطالعه بیشتر : نقد فیلم بدون قرار قبلی
- همچنین بخوانید : نقد فیلم علفزار
خلاصه داستان دسته دختران از چه قرار است؟
چند زن کنار هم جمع شدهاند تا یک مأموریت مهم جنگی را به سرانجام برسانند و آن انتقال مهمات جنگی از دژی در حال سقوط به گمرک خرمشهر است.
کارگردان و بازیگران فیلم دسته دختران چه کسانی هستد؟
منیر قیدی، کارگردان و نویسنده این اثر و نیکی کریمی، پانته آ پناهی ها، فرشته حسینی و صدف عسگری بازیگران اصلی دسته دختران هستند.