آواز گنجشک ها ،تقبیح زیاده خواهی های انسان
« آواز گنجشک ها » فیلمی به کارگردانی مجید مجیدی، محصول سال ۱۳۶۸ می باشد که در مراسم اسکار سال ۲۰۰۹ به عنوان یکی از بهترین فیلم های خارجی از نگاه هیئت ملی نقد فیلم امریکا انتخاب شد.
« رضا ناجی » برای بازی در این فیلم برنده ی، خرس نقره ای بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم برلین شد.
پادکست نقد فیلم آواز گنجشک ها به همراه موسیقی متن فیلم با صدا و قلم وصاله لطیفی:
فیلم برداری این اثر برعهده ی« تورج منصوری » فیلم بردار با تجربه ی سینمای ایران بوده است که این بار با همکاری با مجید مجیدی تصاویر زیبا و قاب هایی به یادماندنی خلق می کند.
« آواز گنجشک ها » داستان « کریم » با بازی رضا ناجی است که در یک پرورشگاه شترمرغ کار می کند. یک روز خبر می رسد که سمعک دختر ناشنوای کریم یعنی « هانیه » در آب انبار متروک افتاده و گم شده است.او دنباله ی ماجرا را می گیرد و متوجه می شود پسر کوچکش همراه دوستانش قصد لایروبی آب انبار را دارند تا در آن ماهی پرورش دهند و به قول خودشان میلیونر شوند.
این رویای کودکانه از نظر کریم بسیار دور از دسترس و مضحک به نظر می رسد و شروع به مخالفت با آنها می کند. در همان حین ،برحسب اتفاق یکی از شترمرغ های مزرعه فرار می کند و حالا کریم باید مسئولیت این مساله را نیز بر عهده بگیرد.
او باید هرطور شده شترمرغ را پیدا کند وگرنه مجبور به پرداخت جریمه خواهد شد.او هر روز به صحرا می رود و خودش را به شکل یک شترمرغ در می آورد تا به دنبال شترمرغ گم شده بگردد.اما اثری از آن نمی یابد و در نهایت از مزرعه اخراج می شود.
شروع مسیری پر افت و خیز
کریم برای تعمیر سمعک هانیه به شهر می رود. یک مسافر به طور اتفاقی سوار موتورش می شود و در ازای آن کرایه ی خوبی به او می دهد.همین جرقه ای در ذهن کریم می شود تا از این پس در شهر با موتورش مسافرکشی بکند.این شروع مسیر پر افت و خیز کریم است.
در طول فیلم، دو داستان به صورت موازی پیش می روند.یکی ماجرای اخراج کریم و دنبال شغل جدید رفتن او؛ و دیگری داستان بچه هایی که آرزوی میلیونر شدن توسط پرورش ماهی دارند.
در واقع مجیدی دو ورژن متفاوت از یک مفهوم واحد را به مخاطب ارائه می دهد.انتخاب هدف و رویایی بزرگ و تلاش و ممارست برای رسیدن به آن، اما نه از راه درست و منطقی.
- برای مطالعه نقد فیلم حمال طلا به کارگردانی تورج اصلانی و نقد و بررسی فیلم مسخره باز به کارگردانی همایون غنی زاده میتوانید روی لینک ها کلیک کنید.
اگر تفکر کودک را انعکاسی از تفکر و رفتار پدرو مادر در خانواده در نظر بگیریم، به خوبی می توانیم متوجه منظور کارگردان و ارتباط این دو خط داستانی به هم شویم.
پسر کریم و دوستانش در بین لجن های آب انباردنبال خوشبختی می گردند.این مشابه همان دست و پا زدن پدر در جامعه ی شهری برای رسیدن به درآمد بیشتر است.
مجید مجیدی ، خالق کاراکترهایِ ساده و دلنشین
اما آیا اینکه تلاش و دوندگی بشر برای رسیدن به جایگاه اجتماعی متفاوت تر ازآنچه که اکنون در آن قرار دارد را می توان با چنین تصاویری قرین دانست یا نه، باید به جهان بینی کارگردان مراجعه نمود.
مجید مجیدی در آثارش نشان داده است که همواره طرفدار ساده زیستی است. وشخصیت هایش همیشه پایبند اصول اخلاقی خاصی اند یا در نهایت به آن اصول روی می آورند.او زیبایی و حقیقت زندگی را نه در عمارت های مجلل بالای شهر، که در پایین شهر، در مناطق فقیر نشین و یا در روستاها و مناطقی دور از هیاهو و تجملات شهری جست و جو می کند.
آواز گنجشک ها بیش از هر اثر دیگر وی، این نکته را درباره ی او تایید می کند.
کریم با ورود به جامعه ی شهری، به وضوح در سراشیبی اخلاقی می افتد. به طوری که در بدیهی ترین موقعیت ها نیز بین انتخاب شر و خیر دچار تردید می گردد.
- همچنین بخوانید : نقد فیلم خورشید
برو! فقط برو!
در صحنه ای از فیلم شاهدِ مردی هستیم که گویی مهندس یک ساختمان در حال ساخت و ساز است، وسط اتوبان ازیک سواری پیاده می شود و سوار بر ترک موتور کریم می شود و به او اصرار می کند که راه بیفتد.کریم گیج و سردرگم چندبار پی در پی می پرسد:« کجا؟ کجا برم؟».اما مرد فقط می گوید:« برو!». این صحنه در واقع نمایانگر شروع یک مسیر با مقصد نامعلوم در زندگی کریم است.
در انتهای صحنه ی بعدی کریم در آن ساختمان نیمه کاره برای اولین بار دست به جمع آوری یک سری لوازم به درد نخور و درب و داغان می زند. این جمع آوری وسایل کهنه ی شهری و تلنبار کردن آن در گوشه ی حیاط خانه اش، شروع نفوذ ذره ذره ی آشوب و نابسامانی های زندگی شهری به حریم پر از آرامش و خوشبختی کریم می شود.
همرنگ محیط شدن
کریم که پیش از این تجربه ی زیستی در جایی به جز زادگاه خودش را نداشته، به سرعت در شلوغی شهر جلد عوض می کند.او در خانه ی کسی که از او تقاضا می کند در اسباب کشی منزلش کمکش کند، به علت پاره شدن پیراهنش، پیراهن جدیدی را که صاحبخانه به او می دهد به تن می کند.در قاب کج آیینه ی آن خانه ی شهری می ایستد و سرخوش از سروشکل جدیدش، لبخندی بر لبانش می نشیند.
اما این تنها جلد او نیست که دچار تحول شده است.افکار و منطق کریم در رابطه با دیگران نیز تغییر می کند.اوج این تغیر ناگهانی را می توان در سکانس پس گرفتن درِ آبی چوبی از یکی از آشناهایشان دید.آیا این همان کریم است که املت یک تخم شترمرغ را بین همه ی همسایگان پخش می کرد؟
حالا او مانند آن آدم های شهری که با آنها برخورد داشته معتقد است، آدم باید حساب و کتاب زندگی اش را به دست بگیرد.به فکر سود خودش باشد و آرامش و رفاه را فقط برای خودش و خانواده اش بخواهد و دیگران برایش اهمیتی نداشته باشند.
یک قدم تا مسخ کامل
اما کریم پا را فراتر هم می گذارد.او چنان بی پروا و بی احتیاط به سمت رویاهایش روان شده است که مانند همان شترمرغ گم شده، به طور کامل خود را گم می کند.حالا دیگر عملی چون دزدی نیز می تواند با کمی سبک سنگین کردن او را وسوسه کند.روی سیاه شخصیت کریم، با سرعت زیادی در حال رشد است. اما دیدن شترمرغ، در شهر، پشت وانت، برای لحظه ای گذرا او را به خود می آورد و آن کریم و آن گذشته ی پاک را در مقابل چشمانش قرار می دهد.
کریم رفته رفته توان دیدن و حس کردن زیبایی های زندگی قبلی خودش را از دست می دهد.دیگر قادر به دیدن فداکاری های فرزندانش نیست.قادر به لذت بردن از عشق خالص و یک رنگ همسرش نیست.فرزندانش را به سختی و با شقاوت قلب تنبیه می کند.
ترمز اخلاقیات کریم بریده است.او به شدت نیاز به توقف دارد تا به ته دره ی زیاده خواهی اش سقوط نکند.شاید یک مانع بیرونی، هرچند با ضربه ای سخت، مانع از این سقوط شود.
آوار شدن آن پسماندهای شهری بر سر کریم، همان ترمز اضطراری زندگی اش است.
حباب آزوهای دور و درازِ کودکانه
حال نوبت به بچه ها رسیده است.آنها نیز دچار همان توهم یک شبه ره صدساله رفتن شده اند.پشت وانت سرخوش و سرمست در حال پایکوبی و جشن گرفتن هستند.اما انگار روزگار خواب دیگری برایشان دیده است.
دبه ی ماهی ها مانند حباب آرزوهای بچه ها می ترکد و خوشی آنها را به دانه های مرواریدی اشک مبدل می کند.در نهایت سهم آنها از آن همه هیاهو و هیجان، تنها یک شاه ماهی است.حالا آنها باید صبر کردن و آجر به آجر ساختن بنای رویاهایشان را بیاموزند.
چرا آواز گنجشک؟
گنجشک پرنده خوش آواز اما بی ادعایی است.ساده است و قانع. اهل خود نمایی نیست.
کریم بعد از آن آسیب شدیدی که می بیند، گویی از خواب غفلت بیدار شده است و دوباره می تواند مهربانی همسر و فرزندانش و کمک و لطف همسایگان و دوستانش را ببیند و از رفتار سرسختانه ی خود شرمسار شود.
او حالا در سکوتِ خانه ی کوچک اما پر از عشقش، آواز گنجشک ها را می شنود.آوازی که محال بود بتواند در شهر به آن گوش فرا دهد.
با خبر خوش همکارش که همان پیدا شدن شترمرغ بود، و با دیدن نقاشی هانیه روی گچ پایش، درمی یابد که آنچه گم شده بود خود کریم بود که دوباره پیدا شده است.
دوباره گویی
مجید مجیدی کارگردانی است که به خوبی مخاطب را می شناسد و می تواند تا آخرین دقایق داستانش او را با خود همراه کند. اما در « آواز گنجشک ها »، چند صحنه ی پراکنده وجود دارد که می تواند خسته کننده و بی ربط به جریان اصلی داستان بنماید و از انسجام خط روایی فیلمنامه بکاهد.
مانند صحنه ی کمک کردن کریم به آن دخترک کودک کار. منظور کارگردان از این صحنه در سکانس پس گرفتن درِ چوبی آبی رنگ به بهترین شکل ممکن به مخاطب منتقل شده است و نیازی به تکرار آن دیده نمی شود.
یا صحنه ای که کریم هزار تومن بیشتر از مشتری می گیرد و سپس به همان مقدار گوجه سبز از دست می دهد.این تقاص پس دادن آنی، می تواند در ذوق تماشاگر بزند.
اما آنچه واضح است این است که، « آواز گنجشک ها »، اثر به یادماندنی دیگری در کارنامه ی مجید مجیدی است که بعد از تماشای آن، انسان ناخودآگاه سری به درون خود می زند تا ببیند آیا انباری از ضایعات در گوشه و کنار حیات خلوت روحش جمع کرده است یا نه؟ ونکند که روزی بر سرش آوار شوند؟
شناسنامه فیلم آواز گنجشک ها
کارگردان | مجید مجیدی |
تهیه کننده | مجید مجیدی |
نویسنده | مجید مجیدی |
بازیگران | رضا ناجی کامران دهقان حامد آغازی پویا صالحی محمدرضا شیخی |
موسیقی | حسین علیزاده |
فیلم بردار | تورج منصوری |
مدت زمان فیلم | 1 ساعت و 37 دقیقه |
کشور و زبان | ایران / فارسی |
فروش گیشه | 108,800,000 تومان |
سال تولید | 1386 |
جوایز این فیلم در جشنواره فیلم فجر و جشنواره های بین المللی
جشنواره | جایزه و رده | |
---|---|---|
جشنواره فیلم برلین ۲۰۰۸ | برنده خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد | رضا ناجی |
جشنواره فیلم برلین ۲۰۰۸ | نامزد خرس طلایی بهترین کارگردانی | مجید مجیدی |
جشنواره فیلم دمشق ۲۰۰۸ | جایزه ویژه هیئت داوران | |
جوایز جشنواره آسیا پاسیفیک ۲۰۰۸ | جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد | رضا ناجی |
جشنواره فیلم فجر ۲۰۰۸ | جایزه سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی | مجید مجیدی |
جشنواره فیلم فجر ۲۰۰۸ | جایزه سیمرغ بلورین بهترین موسیقی | حسین علیزاده |
جشنواره فیلم فجر ۲۰۰۸ | جایزه سیمرغ بلورین بهترین تدوین | |
جشنواره فیلم دمشق ۲۰۰۸ | جایزه بهترین بازیگر مرد | رضا ناجی |
یازدهمین جشن دنیای تصویر ۱۳۸۸ | جایزه بهترین بازیگر مرد | رضا ناجی |
جشن دنیای تصویر ۱۳۸۸ | جایزه بهترین فیلم |
گالری تصاویر آواز گنجشک ها – نقد فیلم آواز گنجشک ها
نقد فیلم آواز گنجشک ها [مجید مجیدی- 1386] - وصاله لطیفی
کارگردان: مجید مجیدی
5
در ابتدای نقد سال تولید فیلم اشتباه نوشته
1386 صحیح است
و ممنون از تلاشتون برای افزایش درک عموم از فیلم ها (تولید محتوا فرهنگی واقعا کار ارزشمندیه)
لطفا نقد بید مجنون هم اضافه کنید، فیلمی معناگرا از مجیدی که خوندن یک نقد خوب میتونه ارزش فیلم رو برای مخاطب آشکارتر کنه
همینطور فیلم خیلی نزدیک، خیلی دور
ممنون از نظرتون. بررسی و اصلاح میشه.
ممنون از لطفتون. 🙏🏻
به نظرم از دست دادن گوجه سبزها توی اون سکانس میتونه نشانه یک فرصت باشه،
تا قبل از اینکه گام دومش رو به سوی شر و تاریکی برداره پاشو عقب بکشه،
یه جورایی انگار خدا میخواسته بهش فرصت بده و همونطور که نیت کرده بود پول رو کنار بزاره، این اتفاق بیفته
و درباره کلمه «تقاص» برای اون موضوع میشه تجدید نظر کرد
بله درست میفرمایید. فقط کمی زیادهروی در شرح زیرمتن میتونه باشه.
ممنون از نظرتون
با سلام خانم لطیفی عزیز.
نقد و بررسی خیلی خوب و مفیدی بود.
خواندم و بسیار بهره بردم.
حقیقت امر اینکه من به سایت شما سر می زنم ولی همه آن فیلم و سریال های که شما به تازگی دیدید من نگاه نکردم و یا آن فیلم های خارجی که بنده به تازگی دیدم فکر کنم شما فعلا تماشا نکردید.
ناچار هستم به دنبال فیلم و سریال های مشترک قدیمی تر بگردم و نقد های خوبتان را بخوانم.
نوشتن و خواندندن نقد فیلم و نقد ادبی یکی از مهم ترین و اصلی ترین علایق من هستش.
دست مریزاد و سپاس بانوی عزیز.
🌹☺️
سلام به شما دوست عزیز. ممنون که با من همراهید.باعث افتخاره. برای بررسی فیلمهای جدیدتر میتونید به پیج اینستاگرام هم سر بزنید. درباره ی اکثر فیلمهای معروف ۲۰۲۱ و ۲۰۲۰ اونجا صحبت کردم که امیدوارم مورد توجهتون قرار بگیره🌻🙏🏻
نقد خیلی خوبی بود دستتون درد نکنه. فیلم پر از نماد بود که به خوبی بهش اشاره کردید. فیلمی خیلی قشنگیه و چیزی که بیشتر از همه منو جذب شخصیت اصلی یعنی کریم کرد این بود که هم رنگ جماعت شد. یعنی خودش هم نمی ساخت اما فقط مدتی زندگی در شهر باعث شد از اون آدم ساده تبدیل آدمی طمع کار بشه.
والا من این فیلمو خیلی سال پیش دیدم ولی تازه الان فهمیدم جریان چی بوده
همیشه توصیه میکنم قبل یا بعد از دیدن فیلم های سینمایی ارزشمند نقد و بررسی فیلم رو مطالعه کنید
ممنون از نظر لطفتون